ماه می تابید وصدای خنده هایشان دیوانه ام میکرد...

ساخت وبلاگ
یک جماعت علاف دیشب هرهر توی کوچه میخندیدند و فوتبال بازی میکردند ایضا!! سویشرتم را انداختم تنم وزیپش را تا خرخره بالا کشیده و با جین ابی و تیشرت توسی ام تیپم را کامل نمودم... خوب که موهایم را شانه زدم کتانی هایم را پا کردم واز در زدم بیرون.. ا نصف راه را رفته بودم که دلشوره ی عجیبی وجودم را گرفت...اگر تحویلم نگیرند؟اگر بچه ننه صدایم کنند؟همان سوت قدیمی را بکار بستم که باعث شد نصفشان سیخ شده وبهم خیره شوند...  بر خلاف انتظارم کلی ازم تحویل گرفتند:)) +مچ پام بدجور درد میکنه... کیست که بفهمد کبودی اش جگر سوز است؟!! ماه می تابید وصدای خنده هایشان دیوانه ام میکرد......
ما را در سایت ماه می تابید وصدای خنده هایشان دیوانه ام میکرد... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : arayan153 بازدید : 203 تاريخ : جمعه 30 مهر 1395 ساعت: 2:47

از بظاهر کم اهمیت ترین موضوعات گم شدن یکی از میله های بافتنیه... لامصب عواقب خانمان سوزی داره...

ماه می تابید وصدای خنده هایشان دیوانه ام میکرد......
ما را در سایت ماه می تابید وصدای خنده هایشان دیوانه ام میکرد... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : arayan153 بازدید : 202 تاريخ : جمعه 30 مهر 1395 ساعت: 2:46

شاید بشه کاری کرد برای زندگی...

ماه می تابید وصدای خنده هایشان دیوانه ام میکرد......
ما را در سایت ماه می تابید وصدای خنده هایشان دیوانه ام میکرد... دنبال می کنید

برچسب : شاید مردم حواسم نیست,شاید وقتی دیگر,شاید این جمعه بیاید,شاید امروز,شاید زندگی همین باشد,شاید بپرسی از خودت,شاید فردایی نباشد,شاید مهستی,شاید بخوانی ام,شاید زندگی, نویسنده : arayan153 بازدید : 214 تاريخ : جمعه 30 مهر 1395 ساعت: 2:45